یادداشت ؛ سمیرا ضرابی؛ به نام او که آفریننده ی زیبایی هاست و نامیرا
«مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم/جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها»
دی ماه … هوا دلگیر، درها بسته، سرها درگریبان است نفس ها ابر، دلها خسته وغمگین زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه غبارالوده مهر وماه زمستـــــــــان است خبر کوتاه بود و حاکی از غمی سترگ، چنان که سخت بر باور می نشیند ، ولی تا مغز استخوان نشست، چونان زمهریر سرمای زمستان. قلب اقبال تامرادی از تپش ایستاد مگر میشود باور کرد؟ او خود قلبی بود که خونِ حیات و روشنگری را، بر پیکره ی جامعه ی علمی و فرهنگی آموزش و پرورشِ نسلها ساری می ساخت. مگر می شود در پیشِ چشمانِ بهت زده ی منگشتِ استوار ، کارونِ پر ابهت از حرکت باز ایستد؟! مگر تاریخِ زنده ی یک ایل، که همواره روایتگر دلاوریها و روح سرکش مردمانِ دیار برنو وبلوط، و حماسه های فراموش ناشدنی برنو به دوشانی که در همیشه ی تاریخ، حریم وحرمت آزادگی را پاسبان بودند،می شود به خاموشی گراید؟ چه سخت است که امروز، قلمِ ناتوان و شکسته و زبان الکنم، دریغا گوی مردی از تبار نجابت و شرافت باشد! دریغا گوی و مرثیه سرایِ اقبال تامرادی، که افکار بلندش در حافظه ی تاریخ خواهد ماند… دست های گرمی که پیکر سردش را تا خانه ی ابدیش مشایعت کردند، تنها قدردان گوشه ای از خدماتش بودند… همه آمدند و انگار همگان می دانستند که اندیشه و دوستی بر پیوند مستحکم خونی ارجح است و آن روز، زیبایی ها بود که اذن و مهر از بارش ِباران می گرفت ! عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی اقبال تامرادی نیک مردی که حق را پاسدار بود و آنچه در دلش می گذشت و اندیشه اش را راوی بود حکایت می کرد! لبخند مهر آمیزش را، حتی هنگامی که از محنت و مشقت های روزگار و زمانه ی ناجوانمرد به ستوه آمده بود دریغ نمی داشت…حق را روایتگر بود! بیش از آنکه از دردهایش بگوید از زیبایی هایی که در سایه ی آن درد و محنت برایش خلق شده بود سخن می گفت؛ از رفتار شایسته ی قُضاتِ عالی رتبه در دستگاه قضا، تا همپایگی دوستان و همکارانی که در سخت ترین روزها پناهش بودند در پناهِ مهر بیکران حضرت باریتعالی ! از مبین میگفت از محمد و از خانم موسوی عزیز! به ایشان عرض کردم به مزاح؛ بهتر است نام خانوادگی تان را به شهریاری تغییر دهید! و در شهریارِ ما (چلچلک)،سکنی گزینید!!خیلی زود منظورم را متوجه شدند و فرمودند: ها هم باز ایخوی بگوی شهریاری ها و عروساشون مِن سنگرِ حق طلبیتِن؟! گُدُم ها یعنی خوتون متوجه نووبیدین؟! با همون لبخند همیشگی که خاص خودشان بود؛ گُدِن : والله راس ایگوی! وش فکر ایکنم!اما خو اونو هم گویَل ممبینی خومِن! تونم خو دهدَر مرحوم ضرابی هسی که خیلی محترمه سیم! یاد باد آن روزگاران یاد باد! و ناگهان چه زود دیر می شود… قیصر زیبا فرمود چون درک کرد این مهم را ! در همه ی حوزه ها حرفی برای گفتن داشت! حوزه های سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی (خاصه میراث فرهنگی)، ورزشی ،محیط زیست و … در قالب سندیکای معلمان ( و احقاق حقوق حقه ی ایشان )فعالیت چشمگیری داشت و نتیجه و دستاوردش بر همگان عیان است و هویدا و از دیدگان مستور نمانده است اگرچه می دانست در این اثنا بهرهمندی برای دیگران است ، خویشتن را وقف مردمش کرد… همیشه درب خانه اش به روی همگان باز بود و مهیای پذیرایی از دوستانی که دغدغه ی شهر و دیار خود را داشتند در حوزه هایی که عرض نمودم. بزرگ بود و بزرگ زاده و اینچنین در چشم مردم عزیز شد و چه سعادتی بالاتر از اینکه خداوند برایت خوش بخواهد و رضا و خشنودی اش بازتابی باشد و تبلوری از رضایت مردمان! آری او به ما آموخت؛ مردمداری و دل به مردم سپردن و دل مردم را در گروِ مهر خود داشتن، زیباست و شکوهِ حضوری که رقم خورد در بیست و چهارم دی ماه ۱۴۰۲ بی شک جلوه ای بود از تجلیِ منشِ والایِ اقبال تامرادی ،فرهنگیِ بی آلایشی که تربیت یافته ی مکتب جبهه بود و مسلک رشادت و ایثار! و چون شاهد مشقت های فراوان جنگ بود و دوران دفاع مقدس، از اینرو اهتمام خاصی مبذول میداشت در راستای ایجاد تغییراتی که آرمانهای همرزمانش را متجلی سازد و دینِ خود را اینگونه ادا می نمود،بارها اظهار می داشت؛ که مردمِ ما شایسته ی بهترین هایند و مسوولین می بایست آنگونه رفتار کنند که جوانانِ لاله گون و گلگون کفن مان در آرامگاه شان آرامش بیابند، و این ایده و اندیشه ی اقبال تامرادی بود، مردی که بر تفکرِ قومی قبیله ای خط بطلان کشید و شخصیتی فرا منطقهای و ملی شد.
آنچه باید در وصف اوصاف اقبال تامرادی نوشته می شد و به رشته ی تحریر در می آمد بزرگان نوشتند و نگاشتند و مسبب سُرورمان شدند از کران تا بی کرانِ ایران ِ جان، همدردی نیک منشانِ نیک اندیش، ما را به مهرورزی نوازشگر شد و استواری مان بخشید. و اکنون اینجانب،همتبارِ اقبال تامرادی ، از سرزمین جانکی ، درودها و سپاس های بی منتهای مردمان ِ قدرشناسِ این خطه را به پیشگاه همایونی و فریدونی تان ابلاغ می دارم و دستان گرم خانم شهلا علیزاده ی عزیز مدیر فهیم و کارآمد دبیرستان نخبگان ( طی سالیان)،را به گرمی می فشارم و بوسه میزنم و به وجودشان افتخار می نمایم.ایشان اگرچه بازنشسته بودند اما همیشه همراه بودند و هم رأی و علیرغم کسالت شان، جزو اولین افرادی بودند که بعد از شنیدن آن خبر ناگوار به منزل انوشه روان اقبال تامرادی آمدند … و همه ی شما نیکوترین و زیباترین تجلی بودن و راهبردی بر دلیل ادامه ی زیستن هستید شرمسارم که قصور کلامم رخصت بیان را نداد آنچنان که شایسته و بایسته است، پراکنده گویی بود و گسیختگی لگام اسب رم کرده کلامم … روحشان قرین آرامش الهی، آنچنان که اکنون است و دیگر هیچ…
منبع خبر «مدیر آوای باغملک» است و آوای باغملک، آخرین اخبار شهرستان باغملک در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 11984 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09800000000 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه آوای باغملک، آخرین اخبار شهرستان باغملک مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
مجمع نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی امروز در نشستی با رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی گیلان آخرین وضعیت بودجه واعتبارات وطرحهای نیمه تمام استان را بررسی کردند.
فرمانده قرارگاه اردویی و راهیان نور سپاه انصارالحسین استان همدان گفت: امسال ۳ هزار نفر از این استان در قالب ۵۰ اتوبوس در قالب اردوهای راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب، غرب و شمال غرب کشور حضور مییابند.
رییس کمیته تدوین و تالیف دومین کنگره ملی شهدای کهگیلویه و بویراحمد گفت: در آستانه دومین کنگره شهدای استان ۲۰۰ کتاب با موضوع ایثار و شهادت تا پایان مهرماه به چاپ میرسد.