«سوگنامه ی هجر جوانان »تسلیت به باغملک جانکیشعری از سمیرا ضرابی پگاه یک شنبه هفدهم دی ماه یک هزار و چهار صد و دوشاملوی جان خوش گفت:حقیقتِ ناباور،چشمانِ بیداری کشیده را بازیافته است:رؤیای دلپذیرِ زیستن،در خوابی پادرجایتر از مرگ،از آن پیشتر که نومیدیِ انتظارتلخترین سرودِ تهیدستی را باز خوانده باشد. «و من روایت می کنم […]
«سوگنامه ی هجر جوانان » تسلیت به باغملک جانکی شعری از سمیرا ضرابی پگاه یک شنبه هفدهم دی ماه یک هزار و چهار صد و دو شاملوی جان خوش گفت: حقیقتِ ناباور، چشمانِ بیداری کشیده را بازیافته است: رؤیای دلپذیرِ زیستن، در خوابی پادرجایتر از مرگ، از آن پیشتر که نومیدیِ انتظار تلخترین سرودِ تهیدستی را باز خوانده باشد.
«و من روایت می کنم اکنون ،
همانگونه که اخوانِ ثالث روایت
کرد!!»
پسر بچه ای بر تابوتِ پدر، ناله سر داده ست … اما؟ آیا او را ، می توان فهمید ؟!
حس او را، زِ اشکهایِ جاری از دلتنگی اَش آیا ، می توان فهمید؟ می توان دانست؟ یا فقط، استاده ایم خاموش و با ترحم، در نگاهش ، فزونیِ غمش را، می شماریم اکنون!؟
دوش چون هر روز، باغملک را ، سراسر اشک دیدم ، آه دیدم ، ناله ها، فریاد دیدم ، سراسر درد دیدم، دردی که، از هرطرف آن را نوشتم ، درد بود آری! ضجه بود ،آری ، شیون و زاری ،
هاله ها ی مو در باد دیدم،
چهره ها دیدم ز چنگِ روزگاران، خراشیده ، خون به رویِ چهره ها ، ساری ! قصه ی اندوهبارِ هجر را راوی، روایتگر! غم بود جاری!
بارشِ غُصه بود از قِصه ی نامیمونِ سرنوشتی بدشگون، آری! که می بارید …
شنیدم قصه ها ، از انتظارِ ممتدِ نوگلانِ جمال و خواهرم مرجان، برای بازگشتِ آن نازنین کیشان ، ابرام می ورزند و اصراری بی منتها دارند!
افسوس و دریغ و آه ، که دیگر بازگشتی نیست، این رفتنهایِ بی گاه، نامیمون و غمزا را !
دوش دیدم پسر بچه ای را که بر دستانِ فرزندانِ این خطه، پدر را بدرقه می کرد و با دستانش ،
بر چهره ی آرامِ پدر، اما ، برایِ بارِ آخر !
مشقِ عشق انشاء می کرد و پایانِ بودن را اینچنین، منادا بود و دفتر فرجام بودن را اینچنین گریان اینچنین لرزان، خط میزد …
او غمِ بی حدِ هجران را برای ما تداعی می کرد … غمی بی حد و بی حصر و بی پایان!
باغملک دیروز ، سراسر، فزونیِ اندوه بود و فراوان ناشکیبایی، غمی گشته ست مستولی ! غمِ عصیان گرِ جاده هایِ نابودگر!
روستای لران و باغملک، ماتمسرا بودند آری!
زِ هجرِ مرجان، جمال و عزیزانی چون محمد، حسین ، فرشید، میلاد، احسان ، عرفان مرادی و یونس، آن نازنینان و رعنا یادگارانی که جاده ها گرفتند از کیان ما!
و نیکو خصالانی که، این خطوط ممتد بی فرجام، رهسپار گشتند اینان را ، به دوری، دور تر از دور! و ما ماندیم و شب ماند و غمی مفرط! …
اما ما چه کردیم؟ بعد از این ماتم سرایی ، نوحه خوانی ،اشک فشانی ها!؟ وظیفه چیست؟ سکوت آیا؟! یا که برخاستن!به پا خواستن!؟
و خواستن ها که تغییری دهند این جاده ها را ! با تدبیری و تغییر و کمی اصلاح! پس از همفکری و برپاییِ شورا( ی ترافیک)
بر احداثِ پل ها و انسدادِ قسمتی از راه ! بکوشند و به پا خیزند!
جاده هایی که ارتباطِ چند استانند! زیبنده است آیا، این چنین باشند؟!
و ببلعند تمامِ زندگیِ این پسر بچه ها را در شبی تاریک، یا روزی تار!!!؟
همانگونه، که آن شغادِ نابرادر کرد! آنچنان که گفت مهدی ماث!(اخوان ثالث)
برخیز و بخوان و بخواه از نماینده، اداره راه ، فرماندار
از تمامِ کسانی که مسوولند!!
تا بدانند کآمدند اینجا بهر کاری ! بهر عمران ، بهر آبادی! فقط نباشد دغدغه شان ، که نامشان را روی کاغذها نگارند و نشناسند مردمان نیز اینان را !
به هر صورت! جایی باید خواست
تا که دستِ جاده ،
این پلید اهریمنِ عاصی، شود کوتاه! تا که پایان یابد این رفتن هایِ بی گاه یرایِ جوانانِ نیک اندیش و مه سیما!
آری آری ! دستِ جاده باید که کوتاه گردد از سرمایه ی انسانیِ ایرانِ بی همتا!
تا که ایران را ، سراسر شادیِ دوران، فرا گیرد! و بی صبرانه، مندیرِ(منتظر) همان روزیم که آید از درِ شادی به در، آن شادیِ فرخنده ! به دیدار همه ، ایرانیانِ نامیرا ،فروزنده !
راستی، بچه ها خوب می فهمند! بیشتر از سن شان حتی!!! ما چه کردیم؟ ما چه گفتیم؟؟ خواستیم آیا؟ که این فضایِ غم اندودِ حاکی از هجر و فراق و دوریِ یاران، رسد پایان؟؟
نشستیم و در اندوهِ رفتگان ناله سردادیم و با گریه هامان، فقط بدرود گفتیم آنان را
و
و باز و دگرباره، در انتظارِ غمی دیگر ، خویشتن را، محیایِ حضوری نو برای همدردی با دیگر هم نوعان نمودیم… آری!
و میگوییم سرنوشت این است… و تقدیر و قسمت و دیگر هیچ!
به پا خیز ای برادر!
که تا از صدایِ تیشه ی فرهادی ات جهانی جان بگیرد و دستوری و ترتیبی ، حکایت گر شود پایانِ آن جاده هایِ غم اندود و مرگ آور!
و مسوولین، کاری نمایند کارستان، و پایانی دهند عصیانِ این راه ها !
ببخشید جاده ها !
قصور از شما نیست! از ماست! قصور و کوتاهی و تکرارِ این تکرارِ پرتکرار، از ماست… و دیگر دوستانی که اهتمامی نورزیدند در رفعِ این نقصان!
روح عزیزان مان شاد و یاد و نام جاودانه شان جاودانه تر باد همیشه تا همیشه! به امید فردایی بهتر
منبع خبر «مدیر آوای باغملک» است و آوای باغملک، آخرین اخبار شهرستان باغملک در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 11819 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09800000000 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه آوای باغملک، آخرین اخبار شهرستان باغملک مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
مجمع نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی امروز در نشستی با رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی گیلان آخرین وضعیت بودجه واعتبارات وطرحهای نیمه تمام استان را بررسی کردند.
فرمانده قرارگاه اردویی و راهیان نور سپاه انصارالحسین استان همدان گفت: امسال ۳ هزار نفر از این استان در قالب ۵۰ اتوبوس در قالب اردوهای راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب، غرب و شمال غرب کشور حضور مییابند.
رییس کمیته تدوین و تالیف دومین کنگره ملی شهدای کهگیلویه و بویراحمد گفت: در آستانه دومین کنگره شهدای استان ۲۰۰ کتاب با موضوع ایثار و شهادت تا پایان مهرماه به چاپ میرسد.