به گزارش پایگاه خبری آوای باغملک: انسانی که بعنوان یک کارگر یا کارمند، اول صبح برای حاضر شدن در محیط کاری، عجله دارد خود را به اتوبوس یا متروِ تهران برساند. انسانی که بخاطر شرایط مالی نمی تواند از تاکسی استفاده کند. انسانی که قدرت خرید حداقلی دارد و پرداخت کرایه هر روز تاکسی در توانش نیست.
او مجبور است هر روز در ازدحامی از انسانهای همانندش در مترو یا اتوبوس وارد شود و در محیطی قرار گیرد که جای سوزن انداختن نیست، چه برسد آزاد تنفس کردن ویا رعایت کردن پروتکل های بهداشتی . شروعی که هرروزه اتفاق می افتد، پس از ۸ تا ۱۲ ساعت کار طاقت فرسا برای حقوقی اندک در بازگشت به خانه با تنی خسته باز تکرار می شود.
باز مترو، باز اتوبوس های بی آر تی و ازدحام – محلی برای انتقال انواع بیماری، محلی برای فعالیت جیب بر ها، محلی برای خط بطلان کشیدن بر تمام پروتکل های بهداشتی و انسانی ، شکسته شدن حرمتها.
شهری که ما برای رفاه خویش ساخته ایم، با آسمان خراشهای سیمانی ناهنجارش، با کوچهها و خیابانهای باریک و پیچ دارش، با عدم تقارن و ناهمگونیهای چشم آزارش؛ بیشتر از اینکه حافظ جان انسانها باشد، مزاحم روحشان شده است.
زیرساختهای ضعیف و فرسوده ، جمعیتی که به ناچار در هم قفل شده است، دیگر عزت نفسی برای روابط انسانی در خود نگه نمی دارد.
انسانهایی که اگر حقوقشان هر ماه به موقع نیز پرداخت شود آنقدر ناچیز است که کفاف حداقل هزینه های زندگی را نمی دهد چه برسد که در صورت بروز بیماری یا تصادف و حوادث اینچنینی برای آنها یا خانوادشان، مشکل گشا باشد.
شهری که بیشتر از اینکه روحیه بخش باشد با معضلات ریز و درشتش مردم آزار می نماید و زمانی که برای بیرون آمدن از خانه تا رسیدن به مقصد کشندهی عمر می شود و دود و صدایهای ناهنجار شهر و و و… کار را به جایی می رساند که انسان اسلامی را از جامعه پویا می گیرد و انسانی پرخاشگر در جامعهای سرد و بی روح، درگیر انواع بزه تولید می کند.
انسانی که کرامت انسانی اش در لای چرخ دندههای عقب ماندگی له شده است.
دعوای بین دولت وشورای شهر، سهم حداقلی شهرداری از بودجه شهری درسایه تخلف و عدم تخصیص بودجه، تورم افسار گسیخته و هزاران دلیل دیگر در حال کشاندن شهر به سیاه چالهی بی کفایتی است.
با کمال تاسف باید گفت پایتختی که ادعای تمدن اسلامی دارد روزگارشِ خوش نیست، اینجا انسان توانمند به سختی گلیم خود را از آب آلوده اش بیرون می کشد چه برسد به یک روشن دل، یا معلولی که ولیچر نشین است.
سالهاست نیروی کاری که باید توانش را برای پویایی و تحول در اقتصاد صرف کند، خستگی اش از شهر ناهنجار را با پرخاشگری در خانواده بدر می کند و خانواده ای که باید گرمایش پرورش دهندهی انسانهای مهربان و فعال باشد به دافعهای برای جوانان بدل شده است، همهی اینها یک منشاء دارد: کرامت انسانی له شده در شهری که نادرست ساخته ایم.
صبحِ یک روز کارگر یا کارمند در شهری مثل تهران با له شدن کرامت انسانیاش آغاز می شود
کرامت انسانی له شده در شهری که خود ساخته ایم
واقعه ای که هر روز برای خیلیها از جنس ما اتفاق می افتد و این گوشه ای از شرایط سخت زندگی است.
لینک کوتاه : https://avaybaghmalek.ir/?p=1353
- نویسنده : محمد رشید پور
- ارسال توسط : مدیر آوای باغملک
- بدون دیدگاه